اولین دمر شدن
نی نی جونم روز ١٩ اردیبهشت خاله مریم اومد دنبال منو شما و مارو برد خونشون برات یه تشک برده بودم تا یکم روش بازی کنی اخه هی از این پهلو میری اون پهلو و خیلی خوشت میاد همین طور مشغول حرف زدن با خاله مریم بودم که دیدم شما دمر شدی و به شکم خوابیدی و دستات رو هم از زیرت در اوردی و خوشحال داشتی برا خودت اواز میخوندی سرتو هم با افتخار گرفته بودی بالا و داشتی مارو نگاه میکردی و میخندیدی منو خاله میخواستیم قورتت بدیم خاله مریم مهربون هم ازت یه عالمه عکس گرفت بعدش دیگه از خوشحالی که هی برا خودت دمر میشدی ساکت نمیشدی یکسره سرو صدا راه انداخته بودی خاله مریم تی وی رو شن کرد ببینیم در اون حال نگاه میکنی که دیدم بعلههههههه حو...
نویسنده :
مرمر
2:21